راغب اصفهاني در اعجاز قرآن و نقد آن

پدیدآورسیدرضا مؤدب

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 549 بازدید
راغب اصفهاني در اعجاز قرآن و نقد آن

دكتر سيدرضا مؤدب
چكيده

موضوع اين مقاله در مورد بررسي و نقد قول راغب اصفهاني (ت.502ق.) در اعجاز قرآن است. نخست تاريخچه‏ي از اعجاز قرآن گزارش شده و سپس ديدگاه راغب اصفهاني در اعجاز قرآن بيان گرديده است. او اعجاز قرآن را نه در لفظ و نه در معني، بلكه در نظم مخصوص آن مى‏داند و لذا الفاظ و معاني قرآن را امري خارق العاده نمى‏داند. اعتقاد او در اين خصوص مورد نقد و بررسي واقع شده; ضمن آنكه او از طرفي <قول به صرفه‏» را نيز مردود ندانسته و به تبيين آن پرداخته است، در حالي كه قول به صرفه، قابل دفاع نيست و در اين مورد نيز، ري او مورد نقد واقع شده است.

كليد واژه‏ها: 1- اعجاز 2- فصاحت‏3- صرفه 4- تحدي 5- نظم قرآن.
1. مقدمه

گر چه آغاز گفتگو و بحث در مورد وجوه اعجاز قرآن به طور دقيق مشخص نيست، اما خود اعجاز، از نخستين مباحث قرآني در بين دانشمندان مسلمان بوده است. البته قرآن كريم، در مورد معجزه بودن خود از تعبير <اعجاز» استفاده ننموده و همواره از معجزات انبياء با تعبير <آيه‏» (1) و <بينه‏» (2) ياد نموده است. اصطلاح معجزه (3) در مورد قرآن ظاهرا در پايان قرن دوم ، رواج يافته است. (4)
نخستين مرحله از مباحث اعجاز قرآن، در آثار مفسران و متكلمان يافت مى‏شود كه معتقدند قرآن نشانه و برهان رسالت پيامبر(ص) مى‏باشد. با بررسيهي تاريخي مى‏توان بر آن شد كه در نيمه قرن دوم ، مبحث اعجاز قرآن مطرح گرديده است. (5) در قرن سوم مباحث مربوط به اعجاز قرآن به صورت گسترده‏تر و استوارتر، در بين دانشمندان مسلمان مورد گفتگو و كنجكاوي قرار گرفته كه سرانجام به تدوين كتابهايي در آن قرن منتهي شد. مانند: <نظم القرآن‏» از ابوعثمان جاحظ (ت.255ق.) از ادبي معتزله كه ظاهرا از نخستين تاليفهي ارزشمند در مورد اعجاز قرآن مى‏باشد.
در قرن چهارم، واسطي (ت.306ق.) و خطابي (ت.388ق.) و در قرن پنجم، رماني (ت.403ق.) باقلاني (ت.403ق.)، شريف مرتضي (ت.436ق.)، شيخ طوسي (ت.460ق.) و جرجاني (ت.471ق.) آثار و تاليفهي ارزشمندي (6) را در بحث اعجاز قرآن، از خود به جي گذاشتند. (7)
در قرون بعد تا به امروز نيز دانشمندان و مفسران عاليقدري در مورد اعجاز قرآن، تاليفاتي را به صورت مستقل ارائه نموده و يا در مجموعه آثار خود، بخش مستقلي را بدان اختصاص داده ‏اند. (8) كه از جمله مهمترين آنها، ديدگاه ابوالقاسم حسين بن محمد، معروف به راغب اصفهاني (ت.502ق.) در مورد اعجاز قرآن است. او حدود نهصد سال پيش مى‏زيسته و مهمترين اثر خود را در باره مفردات قرآن نگاشته است. (9) از جمله آثار او كتاب تفسيري <جامع التفاسير» (10) است كه در فصل بيست و سوم مقدمه آن به بحث در مورد اعجاز قرآن پرداخته است. (11)

2. ديدگاه راغب در اعجاز قرآن

راغب، اعجاز قرآن را در دو وجه مى‏داند و در اين باره مى‏گويد:
<اعجاز قرآن بر دو وجه است: وجه اول آن به فصاحت قرآن مربوط مى‏شود و وجه دوم مربوط به منصرف نمودن مردم از به مانندآوري آن مى‏باشد. (12) (يعني قول به صرفه)» (13)
در بيان وجه اول، راغب معتقد است كه اعجاز فصاحتي قرآن ، ربطي به عناصر لفظ و معني ندارد و مى‏گويد:
<فاما الاعجاز المتعلق بالفصاحه فليس يتعلق ذلك بعنصره الذي هو اللفظ و المعني وذاك ان الفاظه، الفاظهم; (14) اعجاز فصاحتي، ربطي به عناصر قرآن كه لفظ و معني است ندارد; زيرا الفاظ قرآن بر خاسته از همان الفاظ عربها بود.»
از نظر راغب، الفاظ قرآن، الفاظ جديدي نبود، بلكه از همان كلمات و حروف زبان عربي ناشي شده بود و بر ادعي خود، بر آيه: <انا انزلناه قرآناعربيا; (15) ما قرآن را به زبان عربي فرو فرستاديم‏»، استدلال مى‏نمايد و بيان مى‏دارد كه آيه شريفه، متضمن آن است كه زبان قرآن، عربي است; يعني زباني كه مردم عرب در گفتگوهايشان از الفاظ آن بهره مى‏برند. حروف و كلمات قرآن هم همان حروف و كلمات و واژه‏هي متداول بين عربها بوده است. راغب مى‏گويد:
<لا يتعلق ايضا بمعانيه فان كثيرا منها موجود في الكتب المتقدمه; (16) اعجاز فصاحتي به معاني قرآن نيز مربوط نمى‏شود، زيرا بسياري از معاني قرآن در كتابهي قبلي موجود بوده است.»
از نظر راغب، بسياري از معاني قرآن برخاسته از كتب پيشين است و بر آيه شريفه قرآن استدلال مى‏كند كه خداوند فرموده: و انه لفي زبر الاولين;. (17) معاني قرآن در كتابهي پيشين بوده است و ضمير در كلمه <انه‏» را به معاني قرآن برمى‏گرداند.
او معتقد است كه اعجاز فصاحتي قرآن مربوط به نظم مخصوصي است كه قرآن را از ديگر كتابها، متمايز نموده است، همان طور كه در شعر، نظم خاصي است كه آن را متمايز از نثر نموده است و مى‏گويد:
< فاذا بالنظم المخصوص صار القرآن قرآنا كما انه بالنظم المخصوص صار الشعر شعرا; (18) به جهت نظم مخصوص در قرآن، قرآن از غير آن، متمايز شده، همان طور كه شعر نيز به خاطر نظم مخصوصش، متمايز مى‏باشد.»
از نظر راغب، قرآن داري دو بخش است:
1 - عناصر 2 - صورت. عناصر قرآن را لفظ و معني آن تشكيل مى‏دهد و صورت آن، همان نظم ويژه آن است. او مى‏گويد:
< فالنظم صورة القرآن و اللفظ و المعني عنصره و باختلاف الصور يختلف حكم الشي واسمه لا بعنصره; (19) نظم، همان صورت قرآن است و لفظ و معني از عناصر آن و تنها با تغيير صورت، حكم شي هم متفاوت مى‏شود، نه با تغيير عناصر آن‏» (20)
او در توضيح نظم مخصوص قرآن، بيان مى‏دارد كه بري تاليف كلام پنج مرحله وجود دارد و آن چنين است:
1 - واژه سازي كه از پيوند حروف به يكديگر پديد مى‏آيد.
2 - تشكيل جمله كه از تركيب واژه‏ها حاصل مى‏شود.
3 - انضمام جمله‏ها به يكديگر به شكلي كه كلام داري آغاز و پايان خواهد بود.
4 - برخورداري كلام از قافيه و سجع.
5 - برخورداري كلام از وزن كه آن را شعر نيز مى‏نامند. (21)
پس كلام يا نثر است‏يا نثر با نظم، و يا نظم با سجع و يا نظم با وزن. (22) كلام منظوم هم يا محاوره است كه آن را <خطابه‏» مى‏گويند و يا مكاتبه كه آن را <رساله‏» دانند و تمام انواع كلام داري نظم مخصوص است كه آن را از ديگري متمايز ساخته است. راغب معتقد است كه گر چه قرآن حاوي تمام محاسن كلام از خطابه و رساله و شعر هم هست، لكن نظم قرآن، نظمي بديع و فراتر از نظم آنهاست. از اين رو نمى‏توان قرآن را كتاب محاوره يا رساله و يا شعر و ... ناميد. (23)
راغب وجه دوم اعجاز را مربوط به <صرفه‏» (24) مى‏داند و معتقد است كه همانندآوري قرآن امر محالي نبود; لكن خداوند معارضان را از اين كار بازداشت. ايشان مى‏گويد:
<لم يخف علي ذي لب ان صارفا الهيا يصرفهم عن ذلك و ي اعجاز اعظم من ان تكون كافه البلغاء مخيرة في الظاهر ان يعارضوه و مجبرة في الباطن عن ذلك; (25) بر هيچ صاحب انديشه‏ي پنهان نيست كه قدرت الهي، عربها را از همانندآوري با قرآن باز داشته است و چه اعجازي با شكوهتر از آنكه تمامي بلغا در ظاهر مخير به معارضه بودند و لكن در درون و نهان از آن منع شده بودند.»

3. نقد ديدگاه راغب

ديدگاه راغب اصفهاني كه اعجاز قرآن را در دو وجه <فصاحتى‏» و <قول به صرفه‏» مى‏داند، قابل نقد است. در اينجا ابتدا اعجاز فصاحتي و آنگاه قول به صرفه را بررسي مى‏كنيم.

3.1. بررسي اعجاز فصاحتي

راغب در ترسيم اعجاز فصاحتي معتقد بود كه فصاحت قرآن، مربوط به نظم مخصوص آن است. نظمي كه مانند آن را در ديگر قالبهي كلام نمى‏توان يافت و لذا اعجاز فصاحتي به الفاظ و معاني قرآن برنمى‏گردد، چون آن امر بديعي نبود، در حالي كه:
الف: گر چه نظم قرآن از جمله وجوه اعجاز قرآن به شمار آمده است، اما دليلي وجود ندارد كه اعجاز قرآن به وجه خاصي مانند فصاحت در الفاظ و يا نظم و يا علو معني و ... منحصر گردد. زيرا تحدي قرآن عام است و به حوزه يا جمع خاصي محدود نمى‏شود، بلكه تحدي بري همه مخاطبين اعم از انس و جن و در همه وجوه مقصود است. قرآن تحدي به <مثل‏» نموده است و خداوند مى‏فرمايد:
<قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لاياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا;بگو اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه مانند اين قرآن بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هر چند يكديگر را [ در اين كار] ياري رسانند.» (26)
آيه مذكور و ديگر آيات تحدي، (27) همگان را به تحدي و مبارزه طلبي بري آوردن همانند قرآن، دعوت نموده است. در هيچكدام از آنها تحدي به فصاحت، نظم خاص، اخبار از غيب و... به تنهايي، نامبرده نشده است.
تحدي به مثل قرآن يعني تحدي به كتابي كه تمام ويژگيهي قرآن را از فصاحت و نظم و محتوا و... در كنار هم دارا باشد، از اين رو اهل تحقيق بر ان شده‏اند كه تحدي قرآن، به همه وجوه آن در كنار، هم برمى‏گردد. (28) علامه طباطبايي نيز معتقد است كه اعجاز قرآن به جميع جهات برمى‏گردد و تحدي قرآن منحصر به عرب زبانها و وجه خاصي نيست. (29)
ب: اعجاز فصاحتي قرآن در الفاظ نيز امر بديعي بوده است. اگر چه الفاظ آن در اختيار عرب بوده، اما گزينش الفاظ مناسب و انتخاب آن از بين مترادفان آنها، خود از برجستگيهي قرآن است. با قلاني بر اين امر معتقد است. (30) در اين مورد خطابي چنين مى‏گويد:
<لفظي فصيح‏تر، استوارتر و گواراتر از الفاظ قرآن در بين ديگر الفاظ ديده نمى‏شود.» (31)
لذا جمعي از دانشمندان معتقد شده‏اند كه اعجاز قرآن در فصاحت الفاظ آن است، الفاظي كه فصيح‏تر از آنها ممكن نبوده است. از اين رو جايگزيني الفاظ قرآن با مترادف آنها، اعم از آنكه در قرآن به كار رفته باشد يا به كار نرفته باشد، ممكن نيست و جايگزيني آن موجب وهن قرآن است و لذا نمى‏توان به جي آيه شريفه: <ذلك الكتاب لاريب فيه‏»، (32) چنين گفت: <ذلك الكتاب لاشك فيه‏». در اين باره به نقل كلام برخي از علما اكتفا مى‏كنيم:
1 - شيخ طوسي مى‏گويد:
<جمعي اعجاز قرآن را به فصاحت الفاظ آن، بدون در نظر گرفتن نظم آن دانسته‏اند.» (33)
2 - زركشي نيز مى‏گويد:
<از جمله وجوه اعجاز قرآن، همان تاليف خاص و الفاظ آن است.» (34)
ج: تبيين معاني قرآن در كتابهي آسماني پيشين، امري است كه قرآن نيز بر آن شهادت مى‏دهد; زيرا خداوند متعال در آيات زير مى‏فرمايد:
1 - <ان هذا لفي الصحف الاولي، صحف ابراهيم و موسي.» (35) اين (دستورات الهي كه گفته شد) در كتب آسماني پيشين نيز بوده است در كتب ابراهيم و موسي.
در مورد اينكه مقصود از <هذا» چيست، جمعي از مفسران گفته‏اند، اشاره به دستورات قبلي يعني تزكيه و نماز و مقدم شمردن حيات دنيا بر آخرت دارد. چرا كه اينها از اساسى‏ترين تعليمات انبياء بوده است. جمعي هم گفته‏اند: منظور از آن تمامي محتوي سوره است كه از توحيد شروع مى‏شود با نبوت و برنامه‏هي عملي پايان مى‏پذيرد; مقصود از صحف هم لوح يا كتابي است كه مطالب بر آن نوشته مى‏شده است.
2 - <شرع لكم من الدين ما وصي به نوحا و الذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدين; آييني را بري شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو وحي فرستاديم و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم كه دين را بر پا دارند. (36)
از آيه مذكور استفاده مى‏شود كه آنچه در شرايع همه انبيا بوده است، در آيين پيامبر اسلام(ص) هم هست و معاني و محتوي قرآن هماهنگ با ديگر آيين‏ها است. در اين آيه به پنج تن از پيامبران خدا اشاره مى‏كند كه از پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت واحد بوده‏اند.
گر چه وجود معاني قرآن در كتب آسماني پيشين امري است كه قابل انكار نيست و به مقتضي منشا واحد بري آنها، مى‏بايد همسطح با آنها باشد. از اين رو معاني قرآن قبلا هم بيان شده بود، لكن دو نكته قابل توجه است:
1 - معاني قرآن نسبت‏به كتب آسماني پيشين، در سطح كاملتر و گسترده‏تري مى‏باشد. بويژه كه از طرف پيامبر امى‏9 بوده و عقول دانشمندان را متوجه خويش نموده است; (37) زيرا به مقتضي زمان آنها از يكتاپرستي و نبوت و... گذر نموده و فروع فراواني را در اخلاق و معارف و فقه و... بيان داشته كه همه با يكديگر هماهنگ و در سطح عالي هستند به شكلي كه جمعي از محققان، معاني قرآن و گستردگي آنها را مستقلا از وجوه اعجاز قرآن بيان نموده‏اند.
خطابي گويد:
<قرآن از آن جهت معجزه است كه با فصيح‏ترين الفاظ، مهمترين نظم و شامل بهترين معاني است‏» (38)
قرطبي گويد:
<از جمله وجوه اعجاز قرآن، حكم عالي است كه با توجه به كثرت و پر محتوائي آن از انسان عادي سر نمى‏زند.» (39)
زركشي گويد:
<تحدي قرآن به نظم و صحت معاني آن است.» (40)
بلاغي گويد:
<قرآن در حوزه معارف ديني،در اموري كه مخصوص برجستگان رشته فلسفه و سياست و خطابه و قوانين مدني و... است وارد شده و در هيچكدام آن دچار كاستي، لغزش و اضطراب نشده است.» (41)
2 - استدلال راغب بر ادعي خويش و استشهاد بر آيه شريفه: <انه لفي زبرالاولين‏» (42) كه براساس آن معاني قرآن در كتب پيشين بوده است، صحيح به نظر نمى‏رسد چون ضمير <انه‏» بنا بر قول مفسران، (43) به معاني قرآن برنمى‏گردد; بلكه به جهت تناسب موضوع با آيات قبلي كه در مورد نزول قرآن است، مربوط به اخبار از وجود و نزول قرآن است; آنچنان كه مفسران بدان تصريح كرده‏اند. در اينجا سخن برخي از آنها را شاهد مى‏آوريم:
<زمخشري مى‏نويسد:
<همانا قرآن، يعني ذكر و خبر آن، در ساير كتابهي آسماني بوده است.» (44)
طبرسي مى‏نويسد:
<همانا قرآن و خبر از آن در كتابهي اولين به شكل بشارت بر، آمدن قرآن و وجود پيامبر(ص) بوده است.» (45)
علامه طباطبايي مى‏نويسد:
<در آيه مذكور، ضمير به قرآن يا به نزول قرآن از طرف پيامبر(ص) برمى‏گردد و مقصود آن است كه خبر قرآن يا خبر نزول قرآن بر پيامبر(ص) در كتابهي قبلي مربوط به انبيا بوده است.» (46)
اگر گفته شده كه ممكن است ضمير <انه‏» به معارف قرآني برگردد، پاسخ اين است كه با احتجاج آيه سازگاري ندارد; آنچنان كه علامه طباطبايي به آن اشاره دارد; (47) زيرا مشركان به انبيا و كتب آنها معتقد نبوده‏اند تا بر توحيد و معاد و ديگر معارف آن كتابها احتجاج نمايند; بر خلاف خبر قرآن و نزول آن بر پيامبر(ص) كه از كتابهي آسماني پيشين حاصل شده بود و علاوه بر آنكه چنين قولي با آيه بعدي نيز سازگاري ندارد كه مى‏فرمايد:
<اولم يكن لهم آية ان يعلمه علماء بني اسرائيل; (48) آيا همين نشانه بري آنها كافي نيست كه علمي بني اسرائيل از آن آگاه بودند».
كه ضمير در كلمه <يعلمه‏» خبر از قرآن و نزول آن بر پيامبر(ص) دارد و اگر ضمير در آيه: <انه لفي زبر الاولين‏» به معني و محتوا برگردد، با ضمير در كلمه <يعلمه‏» كه در آيه بعدي آن واقع شده، سازگاري ندارد; در حالي كه اين دو آيه متوالي و در باره يك موضوع است و ضمير آنها به يك مرجع برمى‏گردد.
از اين رو مرحوم طبرسي ضمير <يعلمه‏» را مربوط به آمدن پيامبر(ص) مى‏داند و مى‏گويد:
<مقصود از آيه [ مذكور] آن است كه آيا علم علماء بني اسرائيل برآمدن پيامبر(ص) كه بر آن بشارت آمده بود، دليلي بر صحت نبوت پيامبر(ص) نبود.» (49)

3.2. بررسي قول به صرفه

راغب و جه دوم اعجاز قرآن را در قول به <صرفه‏» مى‏دانست. ديدگاهي كه نظام (ت.231ق.) پايه گذار آن بود و اگر چه تا حدود قرن چهارم، در بين علمي مسلمان رواج داشت، لكن ديگر از آن زمان تا كنون، از معتقداني برخوردار نبوده و مشهور علما بر آن معتقد نيستند. (50) شيخ طوسي (ت.460ق.) از علمي قرن پنجم مى‏گويد:
<كاملترين قول نزد من همان است كه اعجاز و خارق العاده بودن قرآن، مربوط به فصاحت آن است... و نه قول به صرفه... و بدان كه اگر وجه اعجاز مربوط به سلب علوم [ قول به صرفه] بود، لازمه آن، اين بود كه با سلب آن علوم از عرب، آنها از كمال عقل خارج شوند.» (51)
شيخ طوسي، قول به صرفه را به معني آن مى‏داند كه خداوند علوم و دانش مخصوص همانند آوري را، يعني آن علومي كه به واسطه آنها مى‏توان مثل قرآن را آورد مانند علم الفاظ و معاني و... از مخاطبين قرآن گرفته است تا آنها نتوانند به همانند آوري قرآن مبادرت نمايند. و نفي آن علوم و دانش بشري، به معني نفي كمال عقل است و اگر خداوند، علوم و ابزار رشد و كمال عقل آنها را مى‏گرفت، اين امر در تاريخ ثبت مى‏شد و آثار آن نمايان مى‏گشت; اما هنگامي كه چنين امري ثابت نشد و فكر و دانش عربها قبل از صرفه و پس از آن تغيير نكرد، مى‏توان گفت كه خداوند علوم بشري را سلب نكرده است و <صرفه‏» اتفاق نيافته است. (52)
قول به <صرفه‏» كه مقصود از آن يا از بين بردن و محو قدرت انسان و يا محو انگيزه‏ها و يا علوم و دانشي است كه به واسطه آنها بشر مى‏توانست مانند قرآن را بياورد، (53) داري ايرادهايي است كه از جمله مهمترين آنها چنين است:
الف: در صورت قبول قول به <صرفه‏» ديگر قرآن به تنهايي برخوردار از شگفتي و اعجاز نخواهد بود، زيرا انسان عاجز از آوردن مانند قرآن نيست و توان همانندآوري آن را دارد، لكن، خداوند قدرت و دانش و عقل او را تسخير نموده تا توانائي به مانند آوري آن را از دست‏بدهد است و تا زماني كه صرفه، يعني سلب قدرت بشر از طرف خدا وجود دارد، همانند آوري قرآن، كاري غير ممكن خواهد بود و هر زمان كه بشر از چنين محدوديتي آزاد بشود و صرفه از او برداشته شود، خواهد توانست مثل قرآن را بياورد. از اين رو در قول به صرفه، خود قرآن از اعجاز برخوردار نيست، بلكه الفاظ و مطالب آن همانند ديگر كتابها است; حداكثر آنكه در رديف برجسته‏ترين كتابها و اثري است انساني و نه الهي.
ب: قول به صرفه با تحدي سازگار نيست; زيرا تحدي بر پايه مباهات استوار است و در حالت اختيار انسان، قابل تصور مى‏باشد. مثال صرفه مانند كسي است كه دستان خويش را بر سر خود گذاشته و ديگران را نيز تحدي مى‏نمايد كه مانند او اين كار را انجام بدهند، لكن ديگران وقتي مى‏خواهند آن را انجام بدهند، دستان آنها را بگيرد و آنها را از آن كار باز دارد!
ج: آخرين نكته آن است كه راغب از طرفي به اعجاز فصاحتي معتقد شده است و از طرفي به دفاع از قول به صرفه برخواسته، در حالي كه با هم قابل جمع نيستند و يكديگر را طرد مى‏كنند. زيرا در صورت قول به صرفه، قرآن به تنهايي از خارق العاده بودن در فصاحت و نظم و... برخوردار نخواهد بود و تحدي بر فصاحت آن امري نادرست است (54) و مانند ديگر كتابها خواهد بود. مگر آنكه راغب بر آن معتقد باشد كه اعجاز قرآن، در همان فصاحت آن است كه خداوند مردم را از آوردن مانند آن منصرف نموده و نمى‏گذارد كسي كلامي با چنين نظم و فصاحتي بياورد و صرفه علت اعجاز باشد.

4. نتيجه

اعجاز قرآن امري مسلم نزد دانشمندان مسلمان و نشانه رسالت پيامبر(ص)، تا روز قيامت است. گر چه هر دانشمندي، اين اعجاز را منحصر به وجه يا وجوه خاصي نموده، لكن اعجاز قرآن مربوط به همه وجوه در كنار يكديگر است و از جمله مشهورترين آن وجوه، اعجاز در لفظ و معني و نظم آن مى‏باشد. از طرفي، سخن راغب در بيان وجوه اعجاز قرآن و تخصيص آن در نظم قرآن و نفي اعجاز لفظ و معني آن قابل دفاع نيست و استدلال بر آن ضعيف است.
مناسب است در پايان و به مناسبت صدمين سال تولد امام خمينى‏1 مزين به سخن بنيانگذار نظام مقدس جمهوري اسلامي، آن عارف به قرآن و حديث نماييم، آنجا كه در باره اعجاز قرآن مى‏گويد:
<قرآن شريف به قدري جامع لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران مى‏ماند;و اين، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسماني است، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت‏بلاغت و كيفيت دعوت و اخبار از مغيبات و احكام احكام و اتقان تنظيم عائله و افعال آن، كه هر يك مستقلا اعجازي فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه مى‏توان گفت اينكه قرآن شريف معروف به فصاحت‏شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، بري اين بود كه در صدر اول، اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را ادراك كردند و جهات مهمتري كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالى‏تر بود، اعراب آن زمان ادراك نكردند. الان نيز آنهائي كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيه و بيانيه چيزي از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند. و اما آنهايي كه به اسرار و دقايق معارف آشنا و از لطايف توحيد و تجريد با خبرند، وجهه نظرشان در اين كتاب الهي و قبله آمالشان در اين وحي سماوي همان معارف آن است و به جهات ديگر چندان توجهي ندارند و هر كس نظري به عرفان قرآن و عرفي اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند و مقايسه ما بين آنها با علمي ساير اديان و تصنيفات و معارف آنها كند، پايه معارف اسلام و قرآن را ، كه اس اساس دين و ديانت و غاية‏القصوي بعث رسل و انزال كتب است، مى‏فهمد و تصديق به اينكه كتاب وحي الهي و اين معارف، معارف الهيه است، بري او مؤونه ندارد. (55)

منابع و پي نوشت‏ها:

1. مرحوم طبرسي در ذيل آيه شريفه: واذا جاءتهم آيه قالوا لن نومن... (بقره 124) مى‏فرمايد: مقصود از آيه، معجزه از نزد خدا است .رك.به: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي مجمع البيان لعلوم القرآن. دارالمعرفة - لبنان. در پنج مجلد در ده جزء ج 2 ص‏559 و نيز در آيه شريفه: فات بآية ان كنت من الصادقين قال هذه ناقة... (شعراء/154) كه مقصود از آيه معجزه است كه در مورد درخواست قوم صالح است.ر.ك. به طبرسي مجمع البيان.پيشين، ج 4، ص 312
2. در آيه شريفه: قل اني علي بينه من ربي و كذبتم به... - (انعام -57) بنابرنظر جبائي، آنچنان كه طبرسي ذكر مى‏كند، مقصود از <بينه‏» معجزه است. ر.ك به طبرسي مجمع البيان. پيشين ج 2 ص 478.
3. آيه الله خويي، معجزه را چنين تعريف مى‏نمايد: ان ياتي المدعي لمنصب من المناصب الالهيه بما يخرق نواميس الطبيعه و يعجز عنه غيره شاهدا علي صدق دعواه. يعني كسي كه مدعي مناصب الهي (پيامبري) است، كار خارق العاده‏ي را انجام بدهد كه ديگران از انجام آن عاجز باشند، كاري كه گواه بر صداقت او در ادعايش باشد.ر.ك. به ابوالقاسم خويي. البيان في تفسير القرآن.منشورات انوارالهدي. 1401 ه.ق.، ص‏33.
4. محمدشرف حنفي. اعجاز القرآن‏البياني، الجمهورية‏العربيه‏المتحده، المجلس‏الاعلي للشؤن الاسلاميه، اللجنة العامه للقرآن و السنة، 1390.ق.، ص‏6.
5. همان
6. محمدهادي معرفت. التمهيد في علوم القرآن، موسسه النشر الاسلامي قم، سال‏1416 ه.ق.، الطبعة الثانيه، ج 4، ص 31 تا 101
7. عبدالكريم خطيب، الاعجاز في دراسات السابقين، دارالفكر العربي، بيروت، الطبعة الاولي، 1974 م، ص 152 تا 372.
8. محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، پيشين، ج 4، ص‏103، تا 135
9. حاجي خليفه، كشف الظنون عن اسامي الكتب و الفنون، دارالكتب العلميه، بيروت،1413 ه.ق.، ج 2، ص‏1773.
10. زركلي مى‏گويد: راغب، صاحب كتاب، الذريعة الي مكارم الشريعة و الاخلاق و كتاب، جامع التفاسير مى‏باشد. حسين بن محمد زركلي، الاعلام، دارالعلم، بيروت، الطبعة السابعة،1986 م، ج 2، ص 255.
11. قابل ذكر است كه كتاب <جامع التفاسير» با تحقيق و پاورقي و شرح آيات و تخريج روايات توسط دكتر احمد حسن فرحات، در سال 1405 از طرف دارالدعوة كويت، منتشر شده است و اكنون نسخه‏ي از آن در كتابخانه فرهنگ و معارف دفتر تبليغات قم موجود است كه شامل‏23 فصل در مباحث مقدماتي تفسير مى‏باشد كه فصل‏23 آن مربوط به بحث اعجاز هست و همچنين شامل تفسير سوره حمد و بخشي از سوره بقره مى‏باشد. ظاهرا نخستين نسخه آن كه خطي مى‏باشد، مربوط به نسخه‏ي است كه در مكتبة المركزية لجامعة الامام محمد بن سعود الاسلاميه در رياض موجود است كه شامل مقدمات تفسير و تفسير سوره حمد و بخشي از سوره بقره مى‏باشد كه به نام <النكات القرانيه‏» منتشر شده و آن نسخه بدون تاريخ مى‏باشد. نسخه ديگر آن تحت عنوان <مقدمه التفسير» در مصر از تاريخ‏1329 ه.ق. توسط المكتبة الازهريه، منتشر شده كه به همراه كتاب، <تنزيه القرآن عن المطاعن‏» تاليف قاضي عبدالجبار است و آن نسخه مطبوع بوده است. از كتاب مذكور نسخه ديگري كه كاملتر باشد و شامل مطالب تفسيري سور ديگر نيز باشد، يافت نشده است.
12. ابي القاسم حسين بن محمد، معروف به راغب اصفهاني، مقدمه جامع التفاسير مع تفسير الفاتحه و مطالع البقرة، با تحقيق دكتر احمد حسن فرحات.دارالدعوة كويت، 1405 هق.، ص 104
13. قول به صرفه چنين تعريف شده كه: خداوند علوم يا عقول مردم را از آوردن به مانند قرآن باز داشت. محمد هادي معرفت، التمهيد، پيشين، ج 4، ص 138
14. راغب اصفهاني، مقدمه جامع التفاسير، پيشين، ص 105
15. يوسف (12)، آيه 2.
16. راغب اصفهاني، مقدمه جامع التفاسير، پيشين، ص 105
17. شعراء (26)، آيه‏196.
18. راغب، مقدمه جامع التفاسير، پيشين، ص‏106
19. همان.
20. ممكن است كلام راغب اشاره باشد به قول فلاسفه كه مى‏گويند: شيئية

مقالات مشابه

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

رشید رضا و اعجاز القرآن

نام نشریهالوعی الاسلامی

نام نویسندهاحمد الشرباصی

النظریة الإعجازیة للتنزیل

نام نشریهالمنهاج

نام نویسندهمشکور العوادی

قرآن معجزه ای فراتر از ساختار زبانی

نام نشریهکاوش نامه زبان و ادب

نام نویسندهاحمد فغانی, حسین شمس آبادی